به نام خدا
چکیده مطالب من در مورد دیدگاه یونگ در روان شناسی دین عبارت از:
دانش روانشناسی رابطه ی مستقیمی با دین دارد. به همین سبب بنیان گذاران این دانش، همواره به
بررسی مسأله ی دین و تأثیر آن در روان انسان پرداختهاند. از آن جمله، میتوان از کارل گوستاو
1961 م) روانشناس سویسی و پایهگذار روانشناسی تحلیلی نام برد، که تحقیقات - یونگ ( 75
گستردهای در حوز هی دین شناسی انجام داده است. او بر خلاف برخی از روانشناسان که منشاء دین
را امور غیرمعرفتی مانند عقدههای روانی، ترس یا فقر میدانستند، با طرح نظریه ی کهن الگوهای
ناهشیار جمعی، سعی کرد راهی نوین در معرفت بشری به سوی دین و دینداری ارائه کند. هدف از
این مقاله آن است که به روش توصیفی – تحلیلی، دیدگاههای او را پیرامون دین و دینداری کندوکاو
نماید. در همین راستا، ابتدا ضمن آشنایی اجمالی با یونگ و روانشناسی تحلیلی او، اندیشههای او
را حول مسائلی از قبیل تعریف دین، منشاء دین، پیامدهای دینداری و تصور خداوند بررسی کردهایم
و در ادامه به نقد و بررسی آنها پرداختهایم. حاصل این نقد و بررسی نشان میدهد، با وجود این که
روششناسی و دیدگاه پوزیتیویستی یونگ به دین مورد انتقادهای شدیدی قرار گرفته است، اما در
مجموع او نگاه مثبتی به دین داشته و همواره مدافع آن بوده است.
دین از نگاه کارل گوستاو یونگ و نقد آن
کارل گوستاو یونگ یک متفکر عالی مقام است کسی که در سالهای آخر عمرش تاحدی به یک اسطوره تبدیل شد.وی روان پزشکی بود که از طریق کاوش در اعماق و اسرار روان آدمی،دانش بشری را به زوایای مبهم درون پیچیدهی انسان رهنمون داد.
مطالعه عمیق او بر ساخت شخصیت انسانها،این نکته را روشن ساخت که تلاش برای تبیین و تغییر رفتار آدمی در قالب فرمول سادهی محرک و پاسخ ،آنچنان که رفتارگرایان میپنداشتند،میسر نیست.
غفلت از درون انسان،روان شناسی را در تبیین پدیدههایی چون مراسم دینی و مذهبی،عرفان،کمال جویی آدمی و ذخایر گسترده معنوی ناتوان میسازد.
تبیین دقیق نظر یونگ درباره انتظار بشر از دین، به فهم روان شناسی وی در عرصه روانشناسی دین بستگی دارد. روان شناسی دین از دیدگاه یونگ دانشی تجربی است که دین را از دیدگاه تجربی پژوهش میکند و بنا را فقط بر مشاهدهی پدیدهها میگذارد.
یونگ بر این باور است که امروز برای درک مسائل دینی شاید راهی جز روان شناسی وجود نداشته باشد. یونگ میگوید تنها از خلال فهم روان شناختی و تجارب و عوالم درونی است که به دین راه مییابد. وی بر آن است که روان شناسی دین از اساس دربارهی خدا نیست، بلکه دربارهی عقاید انسان درباره خداست. یونگ دیدگاه خود را در باب دین و نیاز انسان به دین چنین بیان میکند:
دین یکی از قدیمیترین و عمومیترین تظاهرات روح انسان است و بنابراین واضح است که هرگونه روان شناسی که سرو کارش با ساختمان شخصیت انسان باشد لااقل نمیتواند این حقیقت را نادیده بگیرد که دین تنها یک پدیده اجتماعی و تاریخی نیست، بلکه برای بسیاری افراد بشر حکم یک مسألهی مهم شخصیتی را دارد.
دین به معنای تفکر از روی وجدان و با کمال توجه درباره آن چیز قدسی و نورانی است. این چیز عبارت از یک نیروی محرّک یا یک اثری است که علت آن را نمیتوان در عمل ارادی فرد پیدا کرد. علتش هرچه باشد، حالتی است که به انسان دست میدهد بی آنکه ارادهی او در آن دخیل باشد.
دین عبارت از یک حالت مراقبت و تذکر و توجه دقیق به بعضی عوامل مؤثر است که بشر عنوان قدرت قاهره را به آنها اطلاق میکند. میتوان گفت اصطلاح دین معرف حالت خاص وجدانی است که بر اثر درک کیفیت قدسی و نورانی تغییر یافته باشد.
یونگ شرط حتمی و ضروری شفا یافتن بیماران عصبی و روانی را دینداری واقعی و ایمان و پایبندی به اعتقادات دینی معرفی میکند. اعتقاداتی که انسان در برابر آنها استقامت به خرج میدهد و تجربه دینی خود را تقویت میکند. به عقیده او افراد در برابر برخورد مستقیم با حالت دینی به طرز مؤثری حفظ و حمایت میشوند.
یونگ درباره واقعیت داشتن دین مینویسد: دین همان قدر واقعی است که گرسنگی و ترس از مرگ، و میان فعالیتهای معنوی انسان از همه قویتر و اصیلتر است.
تعریف یونگ از روان.
روان از سه سطح مختلف تشکیل شده است: هشیاری، ناهشیاری شخصی، ناهشیاری جمعی.
هشیاری: بخشی از ذهن است که در دسترس مستقیم فرد قرار دارد و شامل بازخوردهایی است که فرد از طریق آنها با دنیای بیرون سازگاری مییابد.
در زیر آن ناهشیاری شخصی است، که منحصر به خود فرد است.
ناهشیاری جمعی به تجربه شخصی بستگی ندارد و نمیتواند به طور فردی کسب شود. پس ناهشیاری جمعی لایهای کهن از ذهن انسان است که در عمق روان مدفون شده است و تکرار غریزی و ناهشیار فرایندهای خیال پردازی های اولیه از آن نشأت میگیرد؛ و در میان تمام انسانها مشترک است.
تفاوتهای موجود در نظریه فروید و یونگ در مورد دین.
کتاب توتم و تابو در برگیرنده نخستین فرضهای فروید در مورد تشابهات موجود بین آیینهای روان آزرده وار وسواسی و مراسم توتمی قبایل بدوی است. فروید بر اساس این تشابهات در هر دو کتاب آینده یک پندار و موسی و یکتاپرستی استدلال میکند که پدیده دین همانند نشانههای روان آزردگی است و به طور اخص به اضطرابهای جنسی ناهشیار کودکان درباره والدینشان مربوط میشود. (عقده ادیپ).
یونگ تعریف فروید از دین را به عنوان روان آزردگی جنسی رد میکند. اگر ما بپذیریم که دین یک نوع روان آزردگی است این بدان معنا نیست که ما میپذیریم یک نوع روان آزردگی خاص است …
روان آزردگی علاوه بر داشتن معنایی منفی، میتواند از طریق فرایند بازگشت، با گشودن عمیقترین و خلاقترین سطح نا هشیار ذهن، به نام ناهشیاری جمعی مرحلهای مثبت در رشد روانی باشد. بنابراین تعریف فروید از دین نه تنها به رشد یگپارچگی فردی کمکی نمیکند، بلکه با خصومت جلو آن را میگیرد.
ارزیابی منتقدانه:
ادوارد گلاور که پیرو فروید است، نوشتههای یونگ در مورد دین را گزافه گویی تلقی میکند و اضافه میکند که :تا آنجا که به گرایش دینی مربوط میشود، نظام یونگ از اساس غیر دینی است.
هیچ کس به این نکته که آیا خدایی وجود دارد یا نه توجهی نمیکند و یونگ از همه کمتر. تمام آنچه که ضروری است تجربه کردن یک بازخورد است که که به فرد کمک میکند تا زندگی کند. خیلی جرأت میخواست که یونگ نظام خود را در قرون وسطی ارائه میداد زیرا به خاطر ارتباطات کیمیا گرانه اش حتماً او را بی درنگ به آتش میکشیدند.
فیلیپ ریف میگوید : هم دین و هم علم، اصول نظریهی یونگ را سرگرمی قشر بی ارزش و فرهیختهای میداند که بیش از حد به خود مغرورند.
انتقاد دیگر بر یونگ فروکاهش دین در حد امری روان شناختی است. اریک فروم بر این امر تصریح دارد :یونگ دین را تا حد پدیدهای روان شناسی پایین میآورد و در عین حال ناهشیار را تا حد پدیدهای دینی ارتقا میدهد.
پالمر نیز تقریباٌ همین دیدگاه را در مورد یونگ دارد و تحلیل روان شناختی وی را نوع خاصی از تقلیل گرایی به نام ”اصالت روان شناسی میداند که دین را صرفاٌ به پدیدهای ذهنی تقلیل میدهد.
دان کیوپیت نیز در انتقاد تندتری از روش یونگ میگوید: تردیدی باقی است یونگ دعوی علم دارد، پس باید پرسید تا چه اندازه میتوان آموزههای او را درباره روان ناهشیار جمعی و الگوهای کهن با روش علمی سنجید. آیا این آموزهها به مفهومی واقعی است یا صرفاٌ توجیهی اساطیری برای این گزارهی بسیار کم مجادله تر است که می گویداز آنجا که همه ادیان دستاورد اجتماعی انسان است و از آنجا که علم امروزی مرزی نمیشناسد، پس چیزی مانع راه نیست که هرکجا میخواهیم بگردیم و از منابع مختلف تغذیه کنیم؟ آیا یونگ واقعاٌ چیزی بیش از این میگوید؟؟
منابع:
۱_مایکل پالمر- فروید، یونگ و دین. مترجم:محمد دهگان پور، غلام رضا محمودی. چاپ اول. تهران انتشارات رشد ۱۳۸۵
۲_احمد اردوباری- مکتب روان شناسی تحلیلی یونگ. چاپ اول. تهران. شرکت چاپ بهمن ۱۳۵۴
۳_عبدالحسین خسروپناه- انتظارات بشر از دین. چاپ دوم. تهران. مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر ۱۳۸۲
۴_به رایان موریس- مطالعات مردم شناسی دین. مترجم:سید حسین شرف الدین، محمد فولادی. چاپ اول. قم ۱۳۸۳
۵_کارل گوستاو یونگ- روان شناسی و دین. مترجم:فؤاد رحمانی. چاپ اول. تهران. انتشارات فرانکلین ۱۳۵۲
۶_آنتونیو مورنو- یونگ، خدایان و انسان مدرن. مترجم:داریوش مهر جویی. چاپ اول. تهران. نشر مرکز ۱۳۷۶
۷_مسعود آذربایجانی، سید مهدی اصل-درآمدی بر روان شناسی دین. انتشارات زیتون. قم ۱۳۸۵
تاریخ مراجعه:1399/9/19
آدرس سایت:psysh. ir
مصاحبه با بچه های 7 تا 10 سال درباره شناخت خداوند، خیر و شر بودن چند سوال دیگر.
دین ,یونگ ,روان ,شناسی ,انسان , ,است که ,روان شناسی ,شناسی دین ,دین را ,در مورد
درباره این سایت